دلق پوشنده. پوشندۀ دلق. که دلق پوشد، که دلق پوشیده است. پوشیده دلق. آنکه لباس مندرس پوشیده است. (ناظم الاطباء) ، درویش و زاهد. (آنندراج). گوشه نشین. (ناظم الاطباء). صوفی، باین تعبیر که دلق می پوشیده است. صوفی کامل. مرشد راه دان. اولیأاﷲ. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) : در میان دلق پوشان یک فقیر امتحان کن وآنکه حقست آن بگیر. مولوی. هان و هان این دلق پوشان حقند صدهزار اندر هزار و یک تنند. مولوی. که ای زرق سجادۀ دلق پوش سیه کار دنیاخر دین فروش. سعدی. خوش می کنم به بادۀ مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید. حافظ. تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان. حافظ
دلق پوشنده. پوشندۀ دلق. که دلق پوشد، که دلق پوشیده است. پوشیده دلق. آنکه لباس مندرس پوشیده است. (ناظم الاطباء) ، درویش و زاهد. (آنندراج). گوشه نشین. (ناظم الاطباء). صوفی، باین تعبیر که دلق می پوشیده است. صوفی کامل. مرشد راه دان. اولیأاﷲ. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) : در میان دلق پوشان یک فقیر امتحان کن وآنکه حقست آن بگیر. مولوی. هان و هان این دلق پوشان حقند صدهزار اندر هزار و یک تنند. مولوی. که ای زرق سجادۀ دلق پوش سیه کار دنیاخر دین فروش. سعدی. خوش می کنم به بادۀ مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید. حافظ. تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان. حافظ
پاافزار، کفش، نوعی از پاافزار و جوراب است، (تتمۀ برهان)، چموش: هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان درهم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم تا بجامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم، (گلستان)
پاافزار، کفش، نوعی از پاافزار و جوراب است، (تتمۀ برهان)، چموش: هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان درهم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم تا بجامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم، (گلستان)
مکبه. سرپوش: گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار. نظامی. حریفی جنس دید و خانه خالی طبق پوش از طبق برداشت حالی. نظامی. طبق پوش برداشت ازخوان در ز در دامن شاه را کرد پر. نظامی
مکبه. سرپوش: گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار. نظامی. حریفی جنس دید و خانه خالی طبق پوش از طبق برداشت حالی. نظامی. طبق پوش برداشت ازخوان دُر ز دُر دامن شاه را کرد پُر. نظامی